felix
#فیک
#استری_کیدز
تکپارتی(وقتی مربی دنست بود و...)
عقربه های ساعت 3:00 شب رو به نمایش گذاشته بودن.هماهنگ با ریتم موزیک اندام لازم رو به حرکت در می آوردی،موهات روی شونه ات ریخته بودن و گرمای بدنت رو افزایش میدادن.صورتت از شدت عرق کاملا خیس بود و نفس نفس میزدی،توانایی کافی برای ایستادن رو نداشتی و جسمت روی زمین پخش شد.
با افتادن تو موزیک رو قطع کرد و با سرعت به سمتت حمله ور شد،بازوت رو گرفت و کمکت کرد تا صاف بشینی.
دیگه نمیتونم...خیلی خسته شدم+
میدونم خسته ای ولی فقط قسمت آخر رو یاد نگرفتی...فقط یکم دیگه-
با دستت عرق پیشونیت رو پاک کردی و نفس عمیقی بیرون دادی،از روی زمین بلند شد و مجددا موزیک رو پلی کرد.هماهنگ با ریتم حرکات رو به دنبال هم انجام میداد و تو بادقت حرکاتش رو زیر نظر گرفته بودی و به خاطر میسپردی.
حالا نوبت تو شده بود تا حرکات رو مجددا انجام بدی،وسط فضای سالن ایستادی و حرکات دنس رو انجام دادی؛اعضای بدنت خسته بودن و درانجام حرکات تورو همراهی نمیکردن.چند قدم نزدیک امد و پشت سرت ایستاد و با فاصله ای ناچیز دستش روی کمرت نشست،
دست دیگش با دستت همراه شد و دستیارت شد.حس خجالت درتمام وجودت ریشه زد و لپ هات گل انداخت اما این دلیل کافی برای کمک نکردن فلیکس به تو نبود،به همراه اون حرکات رو خیلی زیبا و به دنبال هم انجام میدادی انگار اون به تنهایی انگیزه کافی رو بهت میداد.
عالیه...همینجوری ادامه بده...فقط هماهنگ بامن دست و پاهات رو تکون بده-
بلاخره موزیک به پایان رسید و آروم ازت فاصله گرفت،دستی به شونه ات زد و نگاهتو از زمین گرفتی و به فلیکس دادی.
کارت عالی بود ا/ت...تو حرکات رو خیلی خوب یاد گرفتی-
همش بخاطر شما بود...شما بی نظرید مربی+
خنده دندون نمایی کرد و به طرف ساک کوچیک روی زمین رفت،ساک رو از روی زمین برداشت و به طرف تو امد.
من میرم ا/ت...ولی فراموش نکن اگه سعی کنی توی رقصیدن عالی میشی-
حتما مربی...بهتون قول میدم که تمرینات رو ادامه میدم تا جلسه بعد خداحافظ+
تعظیمی بهش کردی و درجواب اون هم تعظیم کوتاهی کرد وبه سمت در ورودی سالن قدم برداشت،دستشو روی دستگیره فلزی کشید که با حرف تو ازحرکت ایستاد.
آقای لی؟+
چیشده ا/ت؟-
میتونم بهتون بگم که...خیلی دوست دارم+
متعجب شده بود اما درعین حال لبخند پررنگی روی لبهاش نقش بسته بود،دستگیره در رو پایین کشید و درهمین حال گفت.
شاید این حسی باشه که مربی هم به تویی که شاگردشی داره-
جمله اش رو به پایان رسوند و آروم از سالن خارج شد،لبخندت پررنگ شد وروی زمین نشستی و توی افکار غرق شدی به اینکه شاید دیدار دوباره فراتر از آموزش دنس باشه...شاید یه آشنایی بیشتر.
#استری_کیدز
تکپارتی(وقتی مربی دنست بود و...)
عقربه های ساعت 3:00 شب رو به نمایش گذاشته بودن.هماهنگ با ریتم موزیک اندام لازم رو به حرکت در می آوردی،موهات روی شونه ات ریخته بودن و گرمای بدنت رو افزایش میدادن.صورتت از شدت عرق کاملا خیس بود و نفس نفس میزدی،توانایی کافی برای ایستادن رو نداشتی و جسمت روی زمین پخش شد.
با افتادن تو موزیک رو قطع کرد و با سرعت به سمتت حمله ور شد،بازوت رو گرفت و کمکت کرد تا صاف بشینی.
دیگه نمیتونم...خیلی خسته شدم+
میدونم خسته ای ولی فقط قسمت آخر رو یاد نگرفتی...فقط یکم دیگه-
با دستت عرق پیشونیت رو پاک کردی و نفس عمیقی بیرون دادی،از روی زمین بلند شد و مجددا موزیک رو پلی کرد.هماهنگ با ریتم حرکات رو به دنبال هم انجام میداد و تو بادقت حرکاتش رو زیر نظر گرفته بودی و به خاطر میسپردی.
حالا نوبت تو شده بود تا حرکات رو مجددا انجام بدی،وسط فضای سالن ایستادی و حرکات دنس رو انجام دادی؛اعضای بدنت خسته بودن و درانجام حرکات تورو همراهی نمیکردن.چند قدم نزدیک امد و پشت سرت ایستاد و با فاصله ای ناچیز دستش روی کمرت نشست،
دست دیگش با دستت همراه شد و دستیارت شد.حس خجالت درتمام وجودت ریشه زد و لپ هات گل انداخت اما این دلیل کافی برای کمک نکردن فلیکس به تو نبود،به همراه اون حرکات رو خیلی زیبا و به دنبال هم انجام میدادی انگار اون به تنهایی انگیزه کافی رو بهت میداد.
عالیه...همینجوری ادامه بده...فقط هماهنگ بامن دست و پاهات رو تکون بده-
بلاخره موزیک به پایان رسید و آروم ازت فاصله گرفت،دستی به شونه ات زد و نگاهتو از زمین گرفتی و به فلیکس دادی.
کارت عالی بود ا/ت...تو حرکات رو خیلی خوب یاد گرفتی-
همش بخاطر شما بود...شما بی نظرید مربی+
خنده دندون نمایی کرد و به طرف ساک کوچیک روی زمین رفت،ساک رو از روی زمین برداشت و به طرف تو امد.
من میرم ا/ت...ولی فراموش نکن اگه سعی کنی توی رقصیدن عالی میشی-
حتما مربی...بهتون قول میدم که تمرینات رو ادامه میدم تا جلسه بعد خداحافظ+
تعظیمی بهش کردی و درجواب اون هم تعظیم کوتاهی کرد وبه سمت در ورودی سالن قدم برداشت،دستشو روی دستگیره فلزی کشید که با حرف تو ازحرکت ایستاد.
آقای لی؟+
چیشده ا/ت؟-
میتونم بهتون بگم که...خیلی دوست دارم+
متعجب شده بود اما درعین حال لبخند پررنگی روی لبهاش نقش بسته بود،دستگیره در رو پایین کشید و درهمین حال گفت.
شاید این حسی باشه که مربی هم به تویی که شاگردشی داره-
جمله اش رو به پایان رسوند و آروم از سالن خارج شد،لبخندت پررنگ شد وروی زمین نشستی و توی افکار غرق شدی به اینکه شاید دیدار دوباره فراتر از آموزش دنس باشه...شاید یه آشنایی بیشتر.
- ۴.۷k
- ۱۸ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط